ژرفا و پهناى قرآن‏شناسى ؛ گفت‏وگو با محمدكاظم شاكر

پدیدآورمحمدکاظم شاکر

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1215 بازدید
ژرفا و پهناى قرآن‏شناسى

گفت‏وگو با محمدكاظم شاكر

محمدكاظم شاكر در سال 1342 شمسى در شهرستان ميبد از توابع استان يزد ديده به جهان گشود. دبيرستان را در رشته علوم تجربى به پايان برد و كارشناسى علوم دينى و معارف اسلامى را در مدرسه عالى شهيد مطهرى گذراند. آن‏گاه وارد حوزه علميه قم شد و پس از اتمام‏دروس سطح حوزه، از سال 68 به تحصيل در خارج فقه و اصول پرداخت و دوره‏هاى كارشناسى ارشد و دكتراى علوم قرآن و حديث را دردانشگاه‏هاى تهران و تربيت مدرس به پايان برد. در سال 1368 فارغ‏التحصيل ممتاز دانشگاه تهران شد و از رئيس جمهور وقت، على اكبر هاشمى رفسنجانى، لوح تقدير دريافت كرد. وى هم اكنون عضو هيئت علمى دانشگاه قم است. كار تخصصى ايشان، روش‏هاى تفسيرى است و به تازگى تحقيقاتى را نيز در زمينه مقايسه روش‏هاى تفسيرى بين كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان و روش تفسيرى قرآن كريم به عمل آورده است. از وى كتاب‏ها و مقالات متعددى در زمينه علوم قرآنى به چاپ رسيده است. دكتر شاكر، دبير اولين دوره انتخاب كتاب سال علوم و معارف قرآنى است.

كتاب‏شناخت دكتر محمد كاظم شاكر

كتاب‏هاى چاپ شده:

1. روش‏هاى تأويل قرآنى (در دانشنامه قرآن‏پژوهى آقاى خرمشاهى معرفى شده است)؛
2. قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن كريم (در دانشنامه قرآن‏پژوهى آقاى خرمشاهى معرفى شده است)؛
3. فقر و غنا در قرآن و حديث؛
4. باطن و تأويل قرآن (كار مشترك با آقاى على اكبر بابايى)؛
5. مبانى و روش‏هاى تفسير؛
6. قرآن در آينه پژوهش (از دفتر اول تا دفتر چهارم).

پژوهش و حوزه: چه نوع تحليل‏ها و برداشت‏هايى از وحى وجود دارد و ديدگاه شما در اين باره چيست؟
، ديدگاه سنتى در ميان اهل اديان توحيدى، اين است كه پيامبران به واسطه فرشته‏اى (جبرئيل) پيام خداوند را دريافت مى‏كنند كه اين پيام همان «وحى» است. با اين حال در طول تاريخ ديدگاه‏هاى مختلفى، هم در ميان دانشمندان مذهبى و هم غيرمذهبى به‏وجود آمده است. اما در ميان مسيحيان و مسلمانان نظريات جديدى عرضه شده كه كم و بيش با نظريه سنتى متفاوت است. در غرب تا قرن پانزدهم همان ديدگاه سنتى وجود داشت؛ اما با كشف مغايرت برخى قضاياى دينى ـ كه در كتاب مقدس مطرح شده و به عنوان وحى تلقى شده بود ـ با قضاياى علمى، بسيارى را بر آن داشت كه اساساً وحى را منكر شوند. اين تفكر چنين تبليغ مى‏كرد كه پيامبران افرادى بوده‏اند كه براى رسيدن به شهرت و مقام به‏دروغ ادعا كرده‏اند كه از سوى خداوند وحى دريافت مى‏كنند. اين وضعيت تا قرن هيجدهم به همين منوال ادامه داشت تا آنكه علم براساس يك‏سرى آزمايشات روان‏شناسانه پذيرفت كه انسان فقط جسم و ماده نيست، بلكه هر شخصى داراى روحى است كه خارج از ساز و كارهاى مادى و جسمانى عمل مى‏كند. آنها با اجراى خواب مصنوعى روى بسيارى از افراد، دريافتند كه روح انسان در آن حالت قادر است اطلاعات عجيبى را كسب كند كه در حالت عادى امكان ندارد؛ اطلاعاتى كه در يك لحظه به دست مى‏آيد و مربوط به زمان‏هاى گذشته يا مكان‏هاى دور دست است. با اين دستاوردهاى علمى، غرب از موضع خود مبنى بر انكار وحى و دروغ پنداشتن ادعاى پيامبران يك قدم عقب‏نشينى كرد و پذيرفت كه روح انسان مى‏تواند به حالتى برسد كه اطلاعاتى را از غيب كسب كند. اما با اين تحليل نيز پذيرش صحت وحى مستلزم آن نبود كه بپذيرند خداوند بر پيامبران وحى مى‏فرستد؛ بلكه چنين مى‏گفتند كه پيامبران افرادى هستند كه داراى روحى متعالى و شگفت‏اند كه قادر است از جهان‏هاى ديگر (غيب) اطلاعات كسب كنند و همين روح گاهى براى خودشان مجسم مى‏شود؛ به طورى كه فكر مى‏كنند شخص ديگرى، يعنى فرشته نزد آنها آمده، به آنها اطلاعات و اخبارى را مى‏رساند. اين ديدگاه از وحى مى‏توانست خطاهاى كتاب مقدس را نيز توجيه كند. به اين معنا كه وحى اطلاعات خالص نيست كه خداوند به افراد داده باشد، بلكه حاصل تعامل روح پيامبران با بدن، جهان ماده و جهان غيب است و در اين تعامل، گاه اشتباه هم رخ مى‏دهد و امور غيرواقعى هم ممكن است واقعى جلوه كنند.
ديدگاه ديگرى نيز در غرب در دهه‏هاى اخير به وجود آمده است و آن اينكه وحى يك تجربه دينى است. اين ديدگاه، بر آن است كه پيامبران مواجهه‏اى با خدا و عالم غيب داشته‏اند و بعداً تجربه خود را تفسير كرده‏اند. به عبارت ديگر آن تجربه عارفانه بر شخصيت و روح و زندگى آنها اثر گذاشته، متناسب با آن روش زندگى و آداب خاصى را براى روابط اشخاص با خود، ديگران و خدا ترسيم مى‏كنند كه مجموعه آنها همان آيين‏هاى الهى است. طبق اين ديدگاه، متون دينى، تفسيرها و برداشت‏هاى پيامبران يا نويسندگان كتاب‏هاى مقدس از تجربه‏اى است كه در مواجهه با خدا و عالم غيب داشته‏اند و آنچه در كتاب‏هاى مقدس عرضه شده است، سخن خداوند نيست؛ بلكه تفسيرهايى از تجربه دينى افراد است. همان گونه كه افراد مختلف در تجربه‏هاى عادى، نتيجه‏هاى متفاوتى مى‏گيرند و روش و منش خود را در زندگى براساس آن تجربيات بنا مى‏كنند، پيامبران و عارفان نيز ممكن است تفسيرهاى متفاوتى از تجربه پيامبران يا عارفانه خود عرضه كنند و براساس آن آيينى را براى زندگى دينى پيش نهند.
در ميان مسيحيان، ديدگاه ديگرى در مورد وحى وجود دارد و اين ديدگاه حاصل نگاه متفاوتى است كه آنها به عيسى و پيامبران دارند. آنها مى‏گويند پيامبران حامل وحى‏اند، اما عيسى خود تجسم وحى الهى است. از اين رو آنها قائل نيستند كه عيسى از جانب خداوند كتابى به نام انجيل آورده است، بلكه خود او تجسم انجيل الهى است. در مورد وحى و الهام بر پيامبران و رسولان نيز بسيارى از مسيحيان امروزه معتقدند كه نوشته‏ها و سخنان آنها دو موءلف و گوينده دارد: موءلف الهى و موءلف انسانى. بنابراين ديدگاه نمى‏توان آنچه را در كتب دينى و مقدس آمده، يكسر سخن خدا دانست، بلكه روحيات، شرايط و مقتضيات زمان و مكان نيز بر محتواى وحى موءثر بوده است.
در يكى از دائرة المعارف‏هاى مسيحى آمده است كه فرق وحى از ديدگاه مسيحى و ديدگاه اسلامى آن است كه مسلمانان شخصيتِ پيامبر را مانند اسفنجى مى‏دانند كه آب را از درون ظرفى جذب مى‏كند و بدون آنكه كوچكترين دخالتى در آن داشته باشد، مى‏تواند آن را به ظرف ديگرى منتقل كند؛ يعنى شخصيت پيامبر هيچ‏گونه دخالت و تأثيرى بر روى وحى ندارد و پيامبر آنچه را كه دريافت كرده، بى‏كم و كاست به مردم منتقل مى‏كند. اما در ديدگاه مسيحى وحى به رسولان، الهام روح القدس است، اما آنها هر يك با توجه به مقتضيات مختلفى كه داشته‏اند، به شكلى و زبانى به مردم منتقل مى‏كرده‏اند.
بايد گفت كه بستر همه اين ديدگاه‏ها، «فرهنگ و تمدن غرب»، «علوم تجربى و روش‏هاى كشف حقيقت در آن» و «ويژگى‏هاى متون مقدس عهدعتيق و عهدجديد» است. به عبارت ديگر، اين فرضيه‏ها همگى حاصل تعامل واقعيت‏هاى موجود در متون مقدس يهودى ـ مسيحى، فرهنگ و تمدن غرب و روش‏هاى مرسوم در علوم تجربى براى كشف حقيقت است.
ما مسلمانان قرآن را كلام خدا مى‏دانيم و ويژگى‏هاى بيانى قرآن به گونه‏اى است كه جز اين را نمى‏توان گفت. در بسيارى از موارد پيامبر اكرم(ص) مورد خطاب خداوند قرار مى‏گيرد و تمام اين خطاب‏ها با همان الفاظ عيناً نقل شده است. حتى در مواردى كه با لفظ قل مورد خطاب قرار گرفته است، فقط محتواى پيام نقل نمى‏شود، بلكه واژه «قل» نيز نقل مى‏شود. بنابراين كسى كه ويژگى‏ها و اسلوب‏هاى كلامى و خطابى قرآن را مطالعه مى‏كند، به روشنى در مى‏يابد كه اسلوب بيانى، حكايت از آن دارد كه اين سخنان از خود پيامبر نيست، بلكه هم محتوا و هم الفاظ از آن خداوند است. با توجه به نظريات جديد در مورد افعال خداوند، مى‏توان گفت كه وحى خداوند بر پيامبران از نوع «افعال گفتارى خداوند» است؛ يعنى همان طور كه خداوند با توجه به صفات فعليه‏اش جهان و موجودات جهان را مى‏آفريند و به آنها روزى مى‏دهد، يكى از افعال خداوند، ايجاد كلام و سخن است. بنابراين نبايد پنداشت كه چون سخن گفتن با اصوات و حروف و كلمات از ويژگى‏هاى انسان‏ها است، پس شأن خداوند، اجلّ است از آنكه با بشر سخن بگويد. در قرآن تأكيد شده است كه خداوند با موسى سخن گفته است: وكلّم الله موسى تكليماً. اين شبهه كه خداوند ممكن نيست مانند انسان سخن بگويد، باطل است؛ زيرا خداوند، سخن و كلام را خلق مى‏كند؛ همان طور كه اجسام را خلق كرده است، بدون آنكه خود جسمانى باشد.
پژوهش و حوزه: اگر قرآن داراى يك زبان است، آيا همان زبان عموم عقلا و عرف مردم است، يا زبان مخصوص به خود را دارد؟
، وقتى گفته مى‏شود كه زبان قرآن، زبان عرف عام است يا زبان عرف خاص، در آغاز بايد تعريفى روشن از «عرف عام» و «عرف خاص» ارائه كرد. طرفداران نظريه «عرف عام» مى‏گويند كه قرآن به زبان فلاسفه سخن نگفته است، يا آنكه مى‏گويند قرآن به زبان عرفا و صوفيه نازل نشده است تا ما ملزم باشيم تفاسيرى را كه آنها مطابق با فرهنگ و اصطلاحات خاص خود عرضه مى‏كنند، بپذيريم. برداشت اين گروه از «عرف خاص بودن زبان قرآن» آن است كه اگر كسى بگويد زبان قرآن، عرف خاص است، يعنى قرآن به زبان يكى از علوم رايج يا مكاتب و فرقه‏هاى كلامى، فلسفى و عرفانى سخن گفته است.
تعريف ديگر براى «عرف خاص بودن زبان قرآن» اين است كه قرآن كريم زبان خاص خودش را دارد، همان طور كه فلسفه، كلام، منطق و نيز صوفيه، عرفا و... زبان خاص خودشان را دارند.
به نظر مى‏رسد قرآن زبان عرف خاصى دارد، اما نه به معناى اول، بلكه به معناى دوم؛ به شرحى كه خواهد آمد:
تحولات مختلف در جامعه انسانى روى زبان و ادبيات اثر مى‏گذارد و معانى واژه‏ها و ساختارها را تغيير مى‏دهد. به طور مثال وقتى در جامعه‏اى انقلاب رخ مى‏دهد، واژه‏هايى با بار معنايى جديد ظاهر مى‏شوند؛ گرچه قبلاً نيز آن واژه‏ها، به كار مى‏رفت، اما در انقلاب با معناى نسبتاً متفاوت و جديد به كار مى‏رود. مجموعه اصطلاحات و واژه‏هايى كه با يك انقلاب متولد مى‏شوند، «ادبيات انقلاب» را تشكيل مى‏دهند. همچنين در جنگ، «ادبيات جنگ» پديد مى‏آيد. اصولاً ايجاد يك عرف خاص به معناى اول نيز جز همين مسير را طى نمى‏كند. به طور مثال وقتى علم پزشكى پديد مى‏آيد، پديدآورندگان اين دانش و كاربران اين دانش، همراه با كار و فعاليت خود در اين رشته، واژه‏هايى را از زبان عمومى مى‏گيرند و با كاربرد خود در معناى خاصى، به آن واژه معناى خاص مى‏دهند. پس عرف خاص پزشكى همراه با علم پزشكى به وجود مى‏آيد، همراه با رشد علم پزشكى نيز رشد مى‏كند و بعد از رواج و گسترش كاربرد واژه‏هاى خاص در اين علم، كسانى به جمع آورى و ثبت آنها در مجموعه‏هايى با عنوان «فرهنگ علوم پزشكى» اقدام مى‏كنند. همه علوم، فنون، حرفه‏ها و تحولات سياسى، اجتماعى، فرهنگى و... همين كاركرد و تعامل را با زبان دارند.
دين و قرآن نيز براى جامعه حرف‏هاى جديد و دستور العمل‏هاى جديدى داشته است. به عبارت ديگر جريان آمدن پيامبران و به طور خاص پيامبر اسلام (ص) را مى‏توانيم به عنوان ظهور يك جريان جديد كه مدعى حرف‏هاى جديد و بسيارى است، بدانيم. اين جريان نيز مانند همه جريانات ديگر به طور طبيعى روى زبان اثر مى‏گذارد، واژه‏هاى زبان را به كار مى‏گيرد، اما معانى جديدى را به آنها تزريق مى‏كند. پس همان طور كه فلسفه، پزشكى، فيزيك و نيز عرفا و صوفيه و... سازنده عرف خاص هستند، انبيا و وحى نيز پديدآورنده عرف خاص خود هستند.
اما اينكه چگونه مى‏توانيم به اين عرف خاص دست يابيم، جواب آن ساده است. عرف خاص در هر علمى جدا از خود آن علم نيست. همان طور كه اشاره كردم عرف خاص هر علمى، همزاد آن علم است و در دوران خود آن علم پديد مى‏آيد. پس شناخت آنها جدا از شناخت آن علم نمى‏تواند باشد. كسى قبل از پديد آمدن علم پزشكى، فرهنگ پزشكى نمى‏نويسد تا ديگران را با آن آشنا سازد. در مورد قرآن نيز همين‏طور است. زبان عرف خاص قرآن را بايد با مراجعه به خود قرآن به دست آورد. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير يكى از آيات مربوط به «روح» اين نكته را متذكر مى‏شوند كه كسانى كه روح را در آياتى مثل: يلقى الروح على من يشاء من عباده به وحى تفسير كرده‏اند، نظريه قرآن را در مورد معناى «روح» در نظر نگرفته‏اند. ايشان مى‏گويند اساساً تفسير به رأى آن است كه كسى بخواهد قرآن را صرفاً با توجه به اصول و قواعد زبان عربى و معانى واژه‏ها در عرف عام زبان عربى تفسير نمايد. يادآور مى‏شوم كه پايبندى به زبان عرف عام در تفسير قرآن در تفسير آيات متشابه، مشكلاتى را به دنبال مى‏آورد. شايد ظاهرگرايانى كه به تشبيه‏گرايى تمايل پيدا كرده‏اند و اسما و صفات خداوند را همچون صفات انسانى معنا كرده‏اند، با همين طرز تفكر كه زبان قرآن زبان عرف عام است، چنين تفاسيرى را عرضه كرده‏اند.
پژوهش و حوزه: سطح و عمق مطالعات و پژوهش‏هاى قرآنى در موضوعات جديد را چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟
، درباره اين سوءال بايد دو نكته را عرض كنم: نكته اول اين است كه متأسفانه برنامه‏هاى آموزشى و پژوهشى ما در حوزه علوم قرآنى به گونه‏اى نيست كه اساساً به مطالعات جديد بها بدهد. ما مى‏بينيم كه برنامه‏هاى درسى در رشته علوم قرآن و حديث به گونه‏اى است كه گويى در 200 سال قبل زندگى مى‏كنيم. اين برنامه باعث مى‏شود كه استاد و دانشجو تنها به مطالعه كتاب‏هاى قديمى و بحث‏هاى قديمى بپردازند و عمده وقت خود را صرف آنها كنند. در چنين شرايطى خيلى معقول نيست كه از استادان و دانش‏پژوهان و دانشجويان اين رشته انتظار نوآورى داشته باشيم. نكته دوم اين است كه مباحث جديدى كه وارد حوزه قرآن شده است ـ مانند مباحث مربوط به هرمنوتيك ـ نوعاً از حد ترجمه انديشه‏هاى غربى ـ كه در مورد كتاب مقدس گفته‏اند ـ فراتر نمى‏رود و عده‏اى گمان كرده‏اند كه آنچه در غرب به عنوان هرمنوتيك جديد مطرح شده، عيناً مى‏توان در مورد قرآن نيز مطرح كرد! در حالى كه توجه به فرق‏هاى موجود بين كتاب مقدس مسيحيان و قرآن كريم، چهره اين‏گونه مباحث را كاملاً دگرگون مى‏سازد.
در اينجا بر اين نكته تأكيد مى‏كنم كه تنها راه آنكه به مباحث جديد عمق ببخشيم، آن است كه اين مباحث جزو برنامه‏هاى درسى، از كارشناسى تا دكترا، قرار گيرد. در اين صورت است كه به طور طبيعى دانشجو انتظار دارد تا مباحث جالب و مفيدى توسط استاد عرضه شود و استاد هم به عنوان وظيفه كارى‏اش به دنبال مطالعه بيشتر خواهد رفت و طبيعتاً درس مربوط روز به روز غناى بيشترى مى‏يابد. سپس اين مباحث به درون جامعه مى‏آيد و صاحب‏نظران درباره آن نظر كارشناسى مى‏دهند و به اصطلاح چكش مى‏خورد و در نتيجه شكل منسجمى به خود مى‏گيرد.
پژوهش و حوزه: حوزه مطالعات قرآنى و دلمشغولى‏هاى اصلى شما در پژوهش‏هاى جديدتان چيست؟
، همان طور كه مى‏دانيد حوزه قرآن و حديث، بسيار گسترده است و ضرورت دارد محققان و مدرسان بخشى از آن را به عنوان گرايش تخصصى خود دنبال كنند تا بتوانند در آن زمينه صاحب‏نظر شده، حرف و سخنى براى گفتن داشته باشند. اين امرى است كه ضرورت آن در دهه‏هاى اخير به‏خوبى احساس شده است كه ديگر زمان جاهليت علمى گذشته است و اگر فرض كنيم كسانى باز هم تلاش كنند تا در همه زمينه‏ها، كسب معلومات كنند اين افراد اگر هم خيلى موفق باشند نوعاً دريا و اقيانوسى خواهند شد با عمق يك سانتيمتر! بنابراين لازم است حتى در بخش قرآنى هم تخصص‏هاى مختلفى به وجود آيد. اين‏جانب سال‏ها است كه بيشتر وقتم را صرف حوزه مبانى و روش‏هاى تفسيرى قرآن كرده‏ام و اكثر نوشته‏هايى را هم كه به چاپ رسانده‏ام، در اين زمينه است. به تازگى با گذراندن يكسال فرصت مطالعاتى در انگلستان به مطالعات تطبيقى بين روش‏هاى تفسيرى كتاب مقدس و قرآن روى آورده‏ام و اميدوارم بتوانم در آينده پژوهش‏هاى مكتوبى را در اين زمينه عرضه كنم. تاكنون چند اثر را به صورت كتاب و مقاله در اين زمينه از انگليسى ترجمه كرده‏ام كه آماده چاپ و انتشار است.
يكى از دغدغه‏هايى كه اين‏جانب در ارتباط با كار خودم دارم، مواجهه با جهان غرب و مسيحيت است. ما بايد بتوانيم حقانيت قرآن را با زبان علمى و متدهايى كه براى غرب و مسيحيت آشنا و شناخته شده باشد، بيان كنيم. يكى از اين موارد پاسخ گفتن به شبهاتى است كه آنها در مورد قرآن كريم مطرح مى‏كنند كه بايد درست فهميد و درباره آنها انديشيد و سپس با روشى مناسب به آنها پاسخ گفت.
پژوهش و حوزه: يكى از فعاليت‏هاى علمى شما در چند سال اخير تهيه و تنظيم و معرفى مقالات علمى ‏ـ پژوهشى فارغ التحصيلان مقطع دكترا بوده است. اين كار با چه هدف و انگيزه‏اى انجام شد؟
، يكى از كارهاى خوبى كه معاونت محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در سال‏هاى اخير انجام داده حمايت از فعاليت‏هاى قرآنى است كه اكنون با ايجاد مركز توسعه و ترويج فعاليت‏هاى قرآنى رشد قابل توجهى داشته است. حمايت از محققان و پژوهشگران و از جمله حمايت از نويسندگان پايان‏نامه‏هاى قرآنى يكى از فعاليت‏هاى اين مركز بوده است. در زمينه تشويق و حمايت از دانش‏آموختگانى كه مقطع كارشناسى ارشد خود را با نوشتن پايان‏نامه قرآنى به اتمام رسانده‏اند، چند كار صورت گرفته است: 1. انتخاب پايان‏نامه نمونه و معرفى آن همراه با اعطاى جايزه كه اين كار مشتركاً از سوى معاونت فرهنگى و جهاد دانشگاهى انجام مى‏شود؛ 2. چاپ و انتشار پايان‏نامه‏هاى قرآنى كه اين كار پس از ارزيابى توسط دو داور و تصويب در كميته علمى متشكل از پنج نفر از استادان علوم قرآنى صورت مى‏گيرد و تاكنون پايان‏نامه‏هاى فراوانى هم در سطح دكترا و هم در سطح فوق ليسانس به چاپ رسيده است؛ 3. چاپ كليه پايان‏نامه‏ها، كه تاكنون به چند جلد رسيده است؛ 4. چاپ يك مقاله از هر پايان‏نامه دكترا كه در مجموعه قرآن در آينه پژوهش صورت مى‏گيرد.
متأسفانه استفاده بهينه‏اى از تحقيقات دوره دكترا صورت نمى‏گيرد. از طرفى هر دانشجوى دكترا به طور متوسط بين يك سال و نيم تا دو سال از بهترين سال‏هاى عمر خود را صرف تحقيق و تحرير پايان‏نامه مى‏كند و از طرف ديگر بنا به دلايلى حاصل اين تحقيقات در مجلات معتبر علمى به چاپ نمى‏رسيد؛ چرا كه معمولاً مجلات علمى ـ پژوهشى دانشگاه‏ها اقدام به درج مقالات علمى استادان دانشگاه مى‏كنند. از اين رو با پيشنهاد يكى از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مقرر گرديد از هر رساله دكترا يك مقاله بگيريم و پس از تهذيب و ويرايش در مجموعه‏اى به چاپ برسانيم و به مناسبت نمايشگان بين المللى قرآن منتشر كنيم. اينك خداى متعال را سپاسگزاريم كه توفيق داد تا در آستانه بازگشايى دوازدهمين نمايشگاه بين المللى قرآن كريم چهارمين دفتر را منتشر سازيم. اگرچه تبليغاتِ مناسب و موءثرى در مورد اين مجموعه صورت نگرفته است، با اين حال استقبال خوبى از آنها در ميان پژوهشگران و دانشجويان وجود دارد. ما اميدواريم با انتشار پى در پى اين مجموعه و گسترش مقالات به حوزه‏هاى مختلف، در آينده اين مجموعه را همانند يك مجموعه بزرگ و دايرة المعارف علوم و معارف قرآنى ببينيم.
از نكات جالب توجه اينكه بسيارى از اين پايان‏نامه‏ها مربوط به دانش‏آموختگانى است كه در رشته علوم قرآن تحصيل نكرده‏اند، بلكه فارغ التحصيلان رشته هايى نظير زبان و ادبيات عرب، زبان و ادبيات فارسى، فلسفه و... هستند. در اينجا فرصت را غنيمت شمرده، به دانشجويان ديگر رشته‏ها توصيه مى‏كنم پايان‏نامه خود را به يكى از موضوعات مرتبط با قرآن اختصاص دهند؛ مخصوصاً دانشجويانى كه در رشته‏هاى مختلف هنر تحصيل مى‏كنند؛ نظير دانشجويان رشته موسيقى، فيلم و... ؛ زيرا مى‏توان مفاهيم عالى قرآنى را در فيلمنامه‏ها به كار گرفت و با الهام از روح قرآن پديدآورنده آثار ارزشمند هنرى شد. مثلاً در بحث از قرائت قرآن، موسيقى قطعاً مى‏تواند مفيد باشد.
پژوهش و حوزه: سپاس‏گزاريم كه در اين گفت‏وگو شركت كرديد و براى شما آرزوى توفيق بيشتر مى‏كنيم.

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

علوم تفسيري

نام نشریهحسنا

نام نویسندهجواد محمدی

تقسیم نامه علوم قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهابراهیم اقبال, منصور پهلوان

درآمدي بر فلسفه علوم قرآني

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, احمد قرائی سلطان ابادی, سعید نظری توکلی, علی حقی

علوم قرآني در روايات امام صادق (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهمصطفی صلواتی, فاطمه اسلامی‌نژاد

دکتر گرجی و علوم قرآنی

نام نشریهپژوهش‌های قرآن و حدیث

نام نویسندهآزاده عباسی, مریم حاج عبدالباقی

اشارات علوم قرآنی و تفسیری آیات کتاب دینی و قرآن

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهمسعود رستنده, محمدجعفر شهروزی

چند و چون علوم قرآن

نام نشریهپژوهش و حوزه

نام نویسندهمحمد فاکر میبدی

روش شناسی علوم قرآنی

نام نشریهمیثاق امین

نام نویسندهید‌الله چوپانی